green parel

 
 
به پيشواز هشتم روز همبستگى زنان جهان 

فيمنيسم چیست ؟


 
واژهٔ «فمینیسم» و «فمینیست» برای اولین بار در فرانسه و هلند در سال ۱۸۷۲ ظاهر شد،  بریتانیا در دههٔ ۱۸۹۰، و ایالات متحده در سال ۱۹۱۰، و فرهنگ انگلیسی آکسفورد لیست ۱۸۹۴ را به عنوان سال ظهور برای اولین بار از «فمینیست» و ۱۸۹۵ برای «فمینیسم» استفاده کردند. 
فيمينسم  ( به زبان انگلسى : Feminism ) عبارت از مبارزه بخاطر تأمين تساوى حقوق مساوى  سياسى ، اجتماعى ،ايديالوژيكى ميان افراد كه  ( جنسيت را نفى  مى كند ) در يك جامعه مى باشد
دستيابى  زنان به حقوق مساوى در زمينه هاى سياسى ، اجتماعى ، بامردان است  
ويا به عباره ديگروقتى نابرابرى ها سياسي ، اجتماعى و فرهنگى انسان هاى  يك جامعه به أوج خود مى رسد وتقابل ميان مرد وزن انسانيت را به سوال مى كشاند اينجاست كه مبارزه عليه تمام بى عدالتى ها بخاطر زندگى باهمى راه هاى نجات و أيده هاى دور شدن از اين معضله در خط قرمز جامعه  
،  ايجادگرى و تكامل  شروع مى شود  وتلاش بيشتر جهت تأمين روابط اجتماعى هردو موجود خارق العاده جامعه  صورت مى گيرد كه اين مبارزه را بنام فيمينسم  ورزمنده گان انرا  را بنام فيمينست ها ياد مى كنند 
گر چه فينيسم به أشكال مختلف از ديد گاه مانند   فيمينسم ماركسستى ،فيمينيسم  ليبراليستى ، رايكال و فيمينسم سوسياليستى وغيره به تعريف گرفته شده است و دانشمندان هم نظريات مشخص را در اينمورد ارايه داشته اند  بطور مثال  
ژانه فریدمن در کتاب خود به عنوان فیمینیسم (2003) مینویسد ” در سالهای 1969 و 1970 میلادی تظاهرات جنبش زنان که قبلآ  تمرکز بر مساوات و برابری  و حق رای دهی زنان داشت، فشار و دقت خود را بیشتر به مساوات در حقوق سیاسی، مسایل خانواده گی، مسایل جنسی و محیط کار معطوف کرد. فیمینیسمی که در اواخر قرن 18 برای حقوق رای دهی زنان بوجود آمده بود در قرن 19 فراتر رفته و دقت خود را بر مسایل اجتماعی زنان بیشتر نمود. چندگانه گی در هدف باعث بخش بندی های فیمینیستی شد. یکی از دلایلی که مطالعه و آموزش تیوری فیمینیزم را مشکل نموده، تقسیم بندی آن بر اساس ایدیولوژی ها و باور های متفاوت است. این باورها فیمینیسم را به سه گروپ تقسیم نموده است: فیمینیسم لیبرال، فیمینیسم مارکسیستی یا سوسیالیستی و فیمینیسم رادیکال. تاکید فیمینیست های لیبرال بیشتر به تبلیغاتی است که به عنوان مساوات و برابری از جانب لیبرالیزم مطرح میشود. آنها خواهان تمام حقوق شهروندی بصورت مساویانه برای مرد و زن اند. فیمینیست های مارکسیست و سویالیست تمام نابرابری ها و فشارهای را که بالای زنان است، نتیجهء سیستم سرمایه داری و عدم مساوات در بازار کار و اقتصاد میدانند. فیمینیست های رادیکال تسلط مردان بر زنان را نتیجهء سیستم پدرسالاری میدانند که انگیزهء تمام مشکلات در جامعه نتیجهء همین سیستم است. از نظر رادیکال ها این سرمایه داری نیست که مسبب عدم مساوات میان زن و مرد است. البته دیدگاه های تازه تری نیز در اواخر ظهور نموده که عبارت اند از فیمینیسم پست مدرنیست و فیمینیسم روانشناسانه و غیره. 1
پس از هزاران سال سلطه مردان، اکنون در ابتدای عصر زنانه ایستاده ایم که خانم ها برای دستیابی به برتری مقتضی خود بر می خیزند و جهان تساوی بین مرد و زن را به رسمیت می شناسد
فيمنيسم در كشور ما مغلق است زيرا جامعه ماسنتى و مذهبى است 
فيمينسم  زنان افغان يك فينيسم كنگ است 
زيرا تا بحال موشگافى هاى دقيق در مورد صورت نگرفته است 
ولى تلاش هاى نهاد هاى فيمينيستى با همكارى  كشور هاى خارجى  در زمينه 
ايجاد حداقل شرايط بهتر زندگى اجتماعى ،سياسى ، و اقتصادى براى زنان ادامه دارد    
فيمينسم قسميكه در بالا ياد اورى شد در اوخر قرن ١٨ بيشترين تمركز را به تهديد نابرابرى هاى جنسي مسائل زنان معطوف نمود 
فعالینِ حقوقِ زنان باور دارند که جنسیت در زندگی انسان‌ها عاملی تعیین کننده است که جایگاهِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادیِ افراد بر اساس آن شکل می‌گیرد. فمینیسم بیش‌ترین تمرکزِ خود را معطوف به تهدیدِ نابرابری‌های جنسیتی و پیش‌بردِ حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‌است. كه زنان در جوامع مرد سالارى سركوب مى شود كه فمینیست ها بخاطر دستيابى به أهداف ذيل 
تمامیتِ بدنی و خودمختاری، حقِ رأی، حقِ کار، حقِ دستمزدِ برابر به‌خاطرِ کارِ برابر، حقِ مالکیت، حقِ تحصیل، حقِ شرکت در ارتش، حقِ مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حقِ سرپرستیِ فرزندان، حقِ ازدواجِ آزادانه و آزادیِ مذهبی مبارزه نموده اند ولى بعدا مبارزه انان با خواست هاى بيشتر راه اندازى شده است 
فمینیست‌هایدر قرن ١٩  نخستین خواستار طیف وسیعی از حقوق قانونیِ شهروندی، از جمله حقِ رای، حقِ مالکیت، حقِ سرپرستی کودک و حقِ طلاق بودند.
 از زمان جنگ داخلی تا سال ۱۹۲۰، کم‌کم تمام توجهات به یک موضوع، یعنی حق رأی محدود شد. با تولد دوبارهٔ فمینیسم در دهه ۶۰، دامنه توجهات بار دیگر وسعت یافت تا گستره بزرگتری از حقوق جنسی، حقوق اقتصادی و حقوق مدنی را دربرگیرد. اما در دهه ۷۰ و اوایل دهه۸۰ فمینیسم آمریکایی بار دیگر خود را محدود به یک خواسته کرد: لایحهٔ حقوقِ برابر.
موج بعدی فمینیسم قرن نوزدهم هدف خود را منحصر به حق رأی نمود که مورد حمایت گسترده واقع شد. فمینیست‌ها مسئله حق رأی را مقوله سیاسی مشروع و مورد احترامی تلقی می‌کردند. نبرد برای تصاحب حق رأی بسیار پرهزینه بود و تا زمانی که این حق در سال ۱۹۲۰ اعطا گردید، احیای فمینیسم در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بار دیگر توجه همگان را به موضوع حقوق برابر برای زنان جلب کرد. این نهضت جدید در مراحل اولیه خود دارای دو بخش بود. بخش اول، شبکه‌ای از گروه‌های غیرمتمرکز بود که در اوایل دهه هفتاد اوج گرفت و هدفش افزایش آگاهی عمومی بود. این گروه‌ها نوعاً فاقد یک ساختار رسمی بودند و انرژی خود را بر روی روابط شخصی و امور جنسی متمرکز کرده بودند. بخش دوم جنبش، سازمان‌های ملی زنان را در بر می‌گرفت که شامل:

 
 
سازمان ملی زنان(NOW)
فراکسیون سیاسی ملی زنان(NWPC)
اتحادیه جنبش عدالت‌طلب زنان (WEAL)
در برخی از شاخه‌های فمینیسم گرایش‌های سیاسی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و سوسیالیتی دیده می‌شود، حتی پیگیری و یا تمرکز بر روی محیط زیست هم جزو شاخه‌های فمینیسم است.[نیازمند منبع]
چون فيمينيسم بحث وسيع است به همين نوشته اتكا گرديده است 
در صفحات انترنتى بيشتر مطالب وجود دارد 
اميد مورد استفاده هموطنان قرار گيرد . 
زرغونه "ولى" 12.06.2017جرمنى 
نوت ؛