green parel

 
 
 

پوزش آدم ازحوا :

 

نظيفه مستعد واعظى 

 

ای زن ای همسفر غمها، ای مادرای دشت پرزغوغا، ای همسر ای یاور بی همتا وای خواهر ای مادر فردا !!

ای تن پرورم!

تو از تن خود بشررا تن داده یی ، من دایما نظاره گرجان و تن زخمی تو بوده ام.

چنان تو را با تیغ خشم مرد سالاری زخم زده اند که دشوار است التیام یابد.

چنان قلاده ی تهمت را درگلویت بندیده وزندانی جهالت ساخته اند که دشواراست بیان نمود.

ای مونس کودکیهایم ! اینبار اقرار میدارم من زاده ی تو و شاهد بیگناهی توام و تو مادر این دهری پوزش مرا بپذیر.

اگر نتوانستم تو را والایش دهم خودم را آلایش داده ام.

زمانیکه سفر نامعلوم را دنبال میکردم، تو قاقیقم را بالنگرهمت و با باد بان محبت به پیش راندی.

زمانیکه تازه درامواج پر تلاتم زنده گی شنا نمودم تو مرا همراه بودی .

زمانیکه سفرام بادرد های جانفرسای وجود تو طی شد فقط گریستم و گریستم .

زمانیکه چشمان نبمه باز و دستانم کوچک چون گدایان به هرسو چیزی می جست تو به دادم رسیدی.

و توای مدد گارم بامهر کامل، خون دل و شیره ای تنت را به حلقم ریختی.

زمانیکه پاهای کوچکم آرای گشتن نداشت و بازوان ناتوانم آرای گرفتن نداشت تو مرا ازشیمه وجودت نیرو بخشیده از زمین بلندم ساختی.

زمانیکه درد حوادث وجودم را می آزارید تو دهن خوش بویت را به رویم گذاشته با بوسه های گرم وبا لای لای دل انگیز نوازشم دادی .

زمایکه زبانم لال بود بجز گریه به چیزی نمی دانستم تو مرا طرزسخن و تو مرا طرز لبخند اموختی.

ای رهبرم وتوای مونس شب زنده داری ام میدانم که با چشمان خواب الود ات مرا در اغوش میکشیدی،

زمانیکه به پا استادم قلب پرمهرت برایم میتبید و چشمان پر انتظارت راه ام را می جست،و تو مرا طرز محبت آموختی

پوزش مرا بپذیر.