جاويدانه در قلب مردم افغانستان 


ريس جمهور غريب دوست و وطندوست  در قلب مردم افغانستان جاويدانه است.
زنده ياد محترم ببرك كارمل رییس جمهوری  و منشى عمومى ح د خ ا از سياستمداران نامدار در دوره خود بود، خدمات شايان اين رییس جمهور مدبر افغانستان در قلب مردم افغانستان جاويدانه است هـيچگاهی طبقه زحمتكش كشور اين رهبر وفادار به انسان زحمتكش را فراموش نكرده وخدمات شايان اين ابر مرد افغانستانى درج صفحات زرين تاريخ كشور است .
زنده ياد محترم ببرك كارمل كه تمام عمر عزيز خود را بخاطر رهایی مردم زحمتكش افغانستان از قيد و بند ، فقر ، گرسنگی  ، بيكاری بيسوادی  استثمار فرد از فرد ،و بالاحره تمام فجايای كه از دوره گذشته شاهی در جامعه حكمفرما بود با از خود گذاری در تمام گير ودار های حكومت فاسد شاهی به مبارزه بر عليه دژ استثماری  پرداخت با گردهم آوری قشری از روشنفكران جامعه حزب پر افتخار را ايجاد كرد ح.د.خ.ا بود كه دوشا دوش روشنفكران بخاطر محو و ريشه كن ساختن فيوداليزم ، بخاطر آینده خوشبخت براي طبقه كار گر و زحتمكش مبارزه  نمود،  و عمر عزيز خود را هديه طبقه زحمتكش ومردم افغانستان كرد و پا به مبارزات دشوار گذاشت .
یکی از برجسته گی های دوره ریاست جمهوری ببرک کارمل:  
در سده های اخیر یگانه دوره ی ریاست جمهوری بود که به حل مسله ملی پرداخت در رهبری حکومت ببرک کارمل همه اقوام ساکن افغانستان جایگاه خاص خود را داشتند برای نخستین بار شخصیتی از قوم برادر هزاره سلطانعلی کشمند صدراعظم کشور شد و به همین ترتیب اقوام دیگر کشور چون پشه ای ، ازبیک ، بلوچ ، ترکمن ووو در مقامات رهبری حزب ‌و حکومت قرار گرفتند پس می توان به این نتیجه رسید که در دوران حاکمیت ببرک کارمل معیار برای نصب کادر های حزبی و دولتی شایسته سالاری بود دور از تعصبات قومی ،زبانی و سمتی

اين ريس جمهور فقير و با افتخار كه بعد از به قدرت رسيدن دوره سياه حفیظ الله امين تبعيد از كشور گرديد اما لحظه بخاطر ارامش ملت ارام ننشست و كوشش كرد كه بار ديگر مردم مارا از چنگال امين خونخوار اين دست نشانده امريكا و سی .آی . إی كه افغانستان ما را به خونستان مبدل كرده بود نجات دهد . او نمی توانست بدون كمك هاي منطقه با امين مقابله كند و  مردم را از چنگ اين نوكر خون آشام امپر ياليزم نجات دهد كه درانزمان كه از ماه جون همان سال قطعات نظامى شوروى كه با 17بار تقاضاى ريس جمهور نورمحمد
 تره كى و حفيظ الله امين در داخل کشور به خاطر کمک و همکاری آمده بوده اند که در ميدان هوایی بگرام
و وزارت دفاع مستقر گردیده بودند ، وحشتگرى امين با كشتار بيرحمانه ی اعضاى حزب دموکراتیک خلق افغانستان و مردم بی گناه به اوج  خود رسيده بود اعضاى رهبرى حزب به نجات حزب و مردم تصميم گرفتند كه رفيق ببرك كارمل منحيث منشى عمومى حزب و ريس جمهوری تعيين شود كه يگانه راه نجات حزب و مردم بودكه ايشان در ٦جدی ۱۳۵۸ دوباره بوطن بر گشتند ومنحيث ريس جمهور كشور تعين گرديد او از هـيچگونه تلاش بخاطر حفظ استقلال كشور دريغ نورزيد و افغانستان  را هميشه منحيث افغانستان مستقل سربلند و آزاد ناميده و بخاطر آبادی ،
شگوفانى و آرامی مردم رزميده است ، تا راه و رسم  مبارزه به خاطر آزادی طبقه زحمتكش كشور، مبارزه  عليه استثمار فرداز فرد وعليه امپریالیزم جهان خوار را برای نسل های روشنفكر بعدى ونسل اينده كشور از خود به ميراث گذاشت،

 «وقتی کارمل بقدرت رسید
او با توجه به مداخلات شوروى در امور داخلى افغانستان اولین کاری که کرد مساله خروج قوای شوروی را از افغا نستان مطرح کرد. اولین اعلامیه در ماه می سال ۱۹۸۰ یعنی صرف ۵ ماه بعد از مداخله شوروی ها صادر گردید. همین اعلامیه در ماه اگست سال ۱۹۸۱ دوباره تکرار شد. به اساس همین اعلامیه در ماه جون ۱۹۸۲ مذاکرات غیر مستقیم تحت نظر دیگو کوردوویز نماینده سر منشی ملل متحد برای افغانستان در ژنیو آغاز گردید. محتوای آن همان ۴ ماده بود :
۱ - خروج قوای خارجی از افغا نستان
۲ - قطع مداخله
۳ - بر گشت مهاجرین
۴ - ضمانت بین المللی مبنی بر عدم تکرار مداخله.
اداره ریگن رئیس جمهور وقت امریکا، چنانچه بعد ها دیگو کوردوویز و سلیگ هریسن نویسده امریکائی در کتاب مشترک شان بنام "خارج از افغانستان" نوشتند، حاضر به تطبیق آن نشد زیرا امریکائی ها خواستند انتقام شکست شان در ویتنام را از روس ها بگیرند، و پاکستانی ها اجندای خود را داشتند و دارند . به این سبب حاضر به ختم جنگ نبودند و نیستند. و زمانیکه قوای شوروی هم از افغانستان بیرون رفت وتمام بهانه ها ختم شد بجای اعاده صلح جنگ ده برابر افزایش یافت و تا امروز ادامه دارد. تنظیم های مستقر در پاکستان در هیچ حالتی استقلال اراده نداشتند که بحیث افغان بخاطر منافع و مصالح علیای کشور برای ختم جنگ تلاش مینمودند
امروز کارمل حیات ندارد اما می بینیم که برای اعاده صلح و ثبات در افغا نستان ابر قدرت امریکا با ۲۸ کشور دیگر لشکر پیاده نموده است. با انکه اوضاع امروز افغانستان با اوضاع دوران کارمل از زمین تا اسمان فرق دارد. در آنوقت علاوه بر مشکلات داخلی حکومت، یعنی خطر کودتاه، ۲۵ کشور از طریق پاکستان به افغانستان مداخله مینمودند. کارمل این را نیک میدانست که هر گاه مداخله قطع نشود ثبات افغا نستان بر هم میخورد و بدون کمک بیرونی اعاده آن ممکن نیست. کودتای شهنواز تنی بر پیشبینی های او صحه گذاشت.
آنچه امروز مورد بحث و بر رسی است این است که بین اشغال نظامی افغا نستان توسط شوروی و امروز توسط امریکا چی فرق وجود دارد.؟ از لحاظ ماهیت هیچ. همان عواملیکه امریکا را مجبور به مداخله نمود بیست سال قبل همین عوامل سبب مداخله شوروی شد.
و آن خطر اشغال افغا نستان توسط بنیاد گرائی مذهبی یا ارتجاع منطقه است. بسیاری مردمیکه دیروز حضور نظامی شوروی رابر مسلط شدن بنیاد گرائی ترجیح دادند امروز حضور نظامی امریکا را برآن ترجیح میدهند. این بدان معنی نیست که آنها دیروز کمونست و وابسته شوروی بودند و امروز کاپیتالیست و وابسته امریکا شده اند. بلکه بر عکس آنها ضد ارتجاع و بنیاد گرائی اند و هرکه در این راه در افغا نستان دست به اقدام بزند مورد حمایت شان قرار میگیرد.
حکومت کارمل در زیر فشار های بیرونی و داخلی سقوط کرد.
ملت افغان همه را آزمایش نموده و امروز به فیصله نهائی رسیده است. به اصطلاح همه چلو صاف ها از آب بر آمده. دیگر مشت بسته ای وجود ندارد. ونستون چرچیل زمانی گفته بود "فضیلت رهبران در این نیست که صرف عیب های گذشته را بیان نمایند بلکه در این نیز است که بگویند امروز چی کنیم؟ منبع : بر گرفته از ویبسایت استالف "».
روى همين تقابل ها باشوروى از رياست جمهورى بر كنار شد ولى ما مطمين استيم راه مبارزه اين رهبر قهرمان كشور را نسل های آینده  به آرمان  هاي واقعی  مان پيوند داده وبه پيروزی  نهايی خواهند  رسانيد .
ای رهبر قهرمان مبارز راه آزادی  وعدالت اجتماعی  افغانستان زمين روانت شاد بهشت برين نصيبت باد!
زرغونه «ولی» جرمنی 12.2019