زنان افغانستان و خشونت سياه سفيد
زرغونه ولی
زنان افغانستان
و خشونت سياه سفيد
خشونت چست ؟
خشونت نوعى از عملكرد هاى ازار دهنده با انجام عمل فزيكى انسان
هاست كه بشكل جبر، شكنجه و زور (Gewalt
) بوده
كه همراه با انجام عمل فزيكى ، روحى و روانى جنسى ، سياسى، اجتماعى
و فرهنگى
در تمام جهان بين افراد جامعه وجود دارد .
خشونت خود بحث وسيع است اما اينجا كوشش ميكنم تا خشونت عليه زنان
افغانستان را بيشترمورد ارزيابئ و بحث قرار دهم .
- خشونت
علیه زنان ا اصطلاح تخصصی است که برای توصیف کلی کارهای خشونت أميز
علیه زنان در كشور به کار میرود. همانند(
Gewalt) ،
این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اِعمال میشود و جنسیت
قربانی پایه اصلی خشونت است كه عامل اصلی خشونت علیه زنان را
میتوان در تبعیض یافت که مانع برابری زن با مرد در همه سطوح زندگی
میشود ، پس خشونت را بايد در كشور خود در چند بورد ذيل ريشه يابى
كرد .
- نبود
قانونيت ، عدالت اجتماعئ و عدم توانمندى دولت جهت تطبيق و تأمين
قانونيت در كشور .
-
- حاكم
بودن سنت وفرهنگ كهنه در جامعه
- نبود
اقتصاد بلند، تكنالوژى مدرن و نداشتن امكانات جهت رشد سيستم اموزشى
و پرورشى تعليم و تربيه و بلند بردن سطح اگاهى ﻣﺮﺩﻡ و روشنگرى در
جامعه
- مذهب
با تعريف و تشرح مختلف و اشتباه أميز توسط عده اى از امامان و
روحانيون مذهبى و عدم اگاهى مردم از قوانين درست اسلامى در مورد
بانوان
- موجوديت
فساد إدارى كه باعث عدم مراعات كردن قوانين معتبر بين المللى ،
اعلاميه جهانئ حقوق بشركه با ايجاد نهاد هاى مدنى ، انجمن ها
،اتحاديه ها ، شورا ها و غيره در كشور فعال استند ،
از ان جايكه ميدانيم پايه هاى اساسى تامين عدالت اجتماعي و صلح در
جامعه حكومت است بنا حكومت سياست ازاد دموكراتيك روشن را مطابق به
حركت زمان با خود داشته و تطبيق قوانين تصويب شده در چوكات نورم
هاى تعين شده بين المللىى را دنبال نمايد وتوانمندى تطبيق قوانينن
نافظه داشته وانرا يكى از ركن اساسى كار خود بدانند و ﻣﺮﺩﻡ را موظف
به انجام اين قوانين بسازد
- پشتيبانى
، حمايت و بسيج نمودن روشنفكران توسط دولت در داخل و خارج از كشور
و استفاده از نيروى روشنگرى جهت بلند بردن سطح اگاهى ﻣﺮﺩﻡ ، انتخاب
و بكار گماشتن از جمع انان به پست ها و مهره هاى مهم درسطح إدارات
دولتى و اجتماعى كشور .
پس به اين أساس خشونت عليه زنان را در كشور به دو دسته تقسيم مى
نمايم .
سفيد و سياه
١- خشونت
سفيد ( سهلتر ، ساده تر، و ارامتر )
معمولی ترین انواع خشونت علیه زنان ، خشونت جنسی ، جسمی وکلامئ است.
بسیاری از زنان ما هر روز در معرض این خشونت قرار دارند اما بنابر
ملاحظات یا ترس به ندرت در برابر این نوع خشونت کاری انجام می دهند
مثال هاى خشونت کلامی بسیار وسیع است وبه علت لفضى و شفاهئ بودن
غیر قابل اثبات هستند»
همانطوريكه از نامش پيداست خشونت نه به شكل فزيكى بلكه با رقم ۲۷.۷ درصد
متعلق به خشونتهای ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که
شامل ایجاد محدودیت در ارتباطهای فامیلی، دوستانه و اجتماعی،
ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد محدودیت در ادامه تحصیل و
مشاركت مى باشد بطور مثال اگر محيط كار زنان كشور را درنظر بگيريم
خبرنگاران زن در افغانستان از مواردی چون تهدید، آزار و اذیت و
مصاحبه نکردن مقامات و مسئولان با آنها به سبب زن بودن شان ،
مواجع هستند بعضى از مقامهای دولتی و مذهبی، یا اصلا"با آنها
مصاحبه نمیکنند و یا از دادن اطلاعات خاص به آنها خودداری میکنند
و يا در انجمنهای اجتماعی مورد تهدید، آزار و سوءاستفاده از
دختران و زنان در شبکههای اجتماعی که حالا در افغانستان بیشتر و
گستردهتر است استفاده میشوند و يا
دردسرهای زنان افغان در شبکههای اجتماعی مانند فيسبوك ، وايبر ،
تنگو ، ايمو و سايت هاى انترنتى وغيره انواع مختلفی دارد؛ از
فرستادن تصاویر برهنه يا تقلب فوتوى بانوان با تصوير برهنه و
تخريبكارانه به آنها تا تهدید، باجگیری و ساختن حسابهای جعلی به
نام شان و غيره
از انجايكه گفته شد شایعترین نوع خشونت خانواده گى كه شامل خشونت
کلامی توهين ، تحقير ، تمسخر كردن ، ممانعت زنان توسط شوهران و يا
مردان خانواده از روابط و يا مناسبات اجتماعى با دوستان در اجتماع
و خانواده همسر ، توهين كردن لفظئ ، ارزش ندادن و احترام نكردن به
نظريات همسر در زندگى مشترك ، زبان جنگى هاى متواتر ، ناخشنودى از
همسر وتأمين روابط غير مشروع شوهربا زن ديگرخارج از منزل ، اذيت
كردن توسط كركتر وحركات بى تفاوتى ، كارنكردن مردان واستفاده بيحد
از تواناى بانوان به خاطر اعاشه واباطه خانواده ، سهم نگرفتن مردان
در انجام وظائف مشترك ،
وصدها مسائل ديگر از بحث ما أضافه است ما به مثال هايكه همه ما
وشما به ان در داخل و خارج از كشور اشنا استيم اتكا مى نمايم .
مثال ! بانوان كه در خارج كشور مورد خشونت سفيد قرار مى گيرند .
اكثريت مردان ما با امدن در خارج از كشوربه بهانه اينكه انان كار
پاينتر از انچه كه در كشور انجام داده اند نمى توانند( در دفتر ويا
تجارت ) مدت ها بيكار وپول ناچيز دولتى را استفاده مى كنند ودر جهت
اينكه بايد زبان را فراگيرند ويا كار را جستجو نمايند اصلا علاقه
ندارند وتعداد اطفال شان هم زياد است تجربه نشان داده چونكه تعدادى
از بانوان در ايجاد فضاى بهتر در خانواده با تلاش تر از تعدادى
مردان هستند كه انجام وظايف خانه را هم بدوش دارند بنابه مشكلات
اقتصادى فاميل وارد شاقه كارى خارج از منزل مى شوند چونكه شرايط
ويزه أقامت در خارج از كشور بكار فرد ارتباط دارد ناگزير عده اى از
بانوان اين نقش را هم به عهده مى گيرند كه أجازه اقامت را به
خانواده هايشان در خارج از كشور أخذ كنند تا خانواده هاى شان در
فضاى صلح و امنيت زندگى را آدامه دهند كه انجام دو وظيفه يعنى كار
در منزل و خارج منزل در طول روز براى بانوان مشكل وطاقت فرسااست در
اين حالت اگر با صحبت واحتراز جهت كار مشترك به شوهر مراجعه نمايند
به نارضايتى ، توهين و تحقير كلامى مواجع ميشوند ، دراينجا خشونت
عليه زن نرمتر زبانى واستفاده از نيرو انرژى و تواناى ان صورت مى
گيرد در حاليكه هر دو بايد نقش مساوى داشته باشند .
مثال ! در داخل كشور اگر خشونت سفيد را در نظر بگيريم ،
زنان در خانواده ، محيط كار ، محيط خريد و اجتماع همه روزه به
خشونت ها مواجع هستند مثال :
خشونت و خشونت خانواده گی علیه زنان كه در خانواده ها بحث داغ و
دراز دامن است، ولی نوع رفتار خشونت آمیز و زمینه ی بروز این رفتار
در خانواده ها بنابر سنتى بودن جامعه زن به عنوان (جنس دوم ) و
منحيث داراى مرد يعنى مرد مالك زن پذيرفته ميشود
ولى در خانواده هايكه مردان خانواده تا اندازه با سواد وبا دانش
امروز اراسته و ازاد انديش اند ، در بين چنين فاميل ها زنان تا
اندازه مى توانند از ازادى هاى قيد شده اى كه بنابر ًسنتى بودن
جامعه از جانب مردان خانواده در فعاليت هاى اجتماعى فرهنگى و سياسى
وجود دارد استفاده لازم نمايند كه خارج از منزل بدون چادر و يا
چادرى در كار اجتماعى ، فرهنگى ، سياسى اشتراك داشته باشند و ان هم
به اجازه و محدوديت ها از طرف مالكان زنان ( مردان ) يعنى تا حدود
معين به قناعت خود مى پردازند ولى زنان روستا و تعدادى از زنان
ولايات كشور از اين امر مثتثنا بوده و قيد چهار ديوارى هاى خانه
استند .
مثال ؛ در خانواده ها شهرى نسبتى سنتى بودن جامعه ما بانوان كه
تحصيل كرده و وظايف بيرونى را به عهده دارند وبنيه اقتصادى هم
دارند در قدم اول
بنا به قيد وشرط هاى مالكان ( مردان )فاميل أعم از پدران ، برادران
و شوهران خانواده در قدم دوم توسط مردان خارج از خانواده اعم از
همكاران و ديگران كه با انان روابط كارى و اجتماعى دارند نمى
توانند در بين اجتماع به رشد استعداد هاى خويش پرداخته واز ان
استفاده لازم نمايند
بانوان در جمع خانواده تكيه بران مى نمايند كه كم از كم امكانات
بيرون برامدن بدون چادرى را دارندويا اينكه بانوان عروسى شده در
سنين جوانى ويا سنين بزرگتر سالها أجازه ندارند بنا بخواست شوهران
به ديد وبازديد احولياى ( مادر و پدر ) ويا أقارب خود رفته ويا
روابط اجتماعى داشته باشند .
مسله مهم ديگر قابل ياد اورًيست كه انتخاب همسر در سن قانونى با
هوش و حواس خود زن تعلق مى گيرد كه متاسفانه در كشور ما
ازدواج جبرى است تعدادى از بانوان به سن خوردسالى بنا به خواست
خانواده ها به شوهر داده مى شوند كه بعد از گذشت زمان ناخوشنودى ها
و نا رضاعيتى ها بين جفت هاى خانواده بروز كرده در اينجا ما به
نوعى ديگرى خشونت هم مواجع مى شويم كه عبارت از خشونت جنسى است
يعنى خشونت زن در مقابل زن
مثال ! اينبار خشونت جنسى كه از طرف خود زن بالاى زن صورت مى گيرد
يعنى ( خشو ) مادر شوهر ( ننو ) خواهر شوهر وبعضا برعكس ان .
اگاهانه يا از عدم اگاهى يكديگر خود را مورد خشونت قرار مى دهند ،
كه خشونت جنسى از خوداثرات نا مطلوب روحى و روانى را نزد زنان
ايجاد مى نمايد ، كه توجه خواهران را در أين عرصه جلب مى نمايم و
به همين شكل صد ها مثال هاى همگون ديگر وجود دارد كه خود نوعى از
خشونت مى باشد در جمبندى قابل ياد اورى مى دانم خشونت سفيد از
يكطرف به تربيه ورشدپرورشى و اموزشى اطفال صدمه جسمى ،تربيوى ، و
روانى وارد مى نمايد و از طرف ديگر بايد گفت رشد اين خشونت سفيد به
مرور زمان باعث به ميان امدن خشونت سياه ( شديدترين حالت خشونت تا
سرحد قتل و جنايت ) ميشود
- خشونت
سياه ( انجام عملكرد فزيكى خشن تا سرحد معلوليت قتل و جنايت
- قسميكه
توضيع گرديد خشونت سياه افراطى ترين و شديدترين عملكرد فزيكى ، لت
و كوب و انواع مختلف مجازات فزيكى تاسرحد معلوليت ، قتل كه به
جنايت ختم مى شود . اين عمل معمولا در كشور هاى مذهبى و سنتى بنابر
تصويب قوانين اسلامى براى بانوان وعدم درك دقيق اين قوانين توسط
تعدادى از افراد جامعه يكى از معضلات در سطح بلند كشور ها است از
إنجايكه در بالا به اين اشاره شد خشونت سياه زاده اى خشونت سفيد
است كه بمرور زمان توسط عده اى از مردان با انجام عمل فزيكى كه
منجر به معلوليت ويا قتل بانوان در خانواده ها و جامعه ما شده و
ميشود روز بروز بشكل فاجعه اور رشد مى نمايد كه هموطنان ما شاعد صد
ها حوادث در شهر ها وولايات كشور استند مطابق به احصاييه سازمان
ملل و حقوق بشر صرف از سال ١٣٩٢ خورشيدى بالغ به ٦٦١١خشونت عليه
زنان در خانواده بوده
واز جمله صرف ولايت هرات ٣٢٢ حادثه خشونت در سال ٢٠١٤ ثبت شده كه
ارقام مجموعى حادثات به 5732 صرف در سال 1994 آرائه گرديده
اين در حاليست كه تعدادى زياد از نهاد هاى مدنى و دفاع از حقوق
زنان كه به حمايت از كنوانسيون حقوق بشر در كشور فعال استند و
نتايج مثبتى را هم بدست أورده اند ولى متاسفانه كه كافى نيست و
خشونت در كشورعليه بانوان بشكل غير قابل قياس بلند ميرود و همچنان
درخارج از كشور خشونت عليه زنان بشكل سياه وجود دارد ولى خوشبختانه
در سطح پاينترنسبت به داخل از كشور، كه مختصراً به مثالهاى در داخل
كشور وخارج از كشور مى پردازيم .
بطور مثال ! خشونت خانگی، واقعیتی آزاردهنده و غیرقابل انکار در
دنیای امروز است. محیط خانه که باید پناهگاهی باشد تا ساکنانش در
آن ارامش خود را داشته باشند و خستگیها و رنج های ناشی از
دشواریهای محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای
بسیاری از مردم به جهنمی میماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، کینه و
انتقام در آن شعلهور است
اگر ما أين نوعه خشونت را در داخل از كشور در نظر بگيريم ، بانوان
ما از حقوق و ازادى هاى خود نسبت نداشتن ازادى بيان ، محدوديت هاى
قانونى ، سواد ويا سوادكافى ، فرهنگ عقب مانده و سنتى ، نبود بنيه
اقتصاد و نبود قانونيت و امنيت ، نبود شرايط مساعد كار وزندگى از
بدو تولد تا ختم زندگى بايد بار خشونت ( سياه ) را با قبول صد ها
قريانى و انجام عمل فزيكى توسط مردان از قبيل از دست دادن اعضاى
بدن ( گوش ، بينى ، دست ، چشم )خودسوزى تا سرحد معلوليت ، لت كوب
مرگ بار توسط مردان خانواده ، سنگساركردن ، ازدواج جبرى ، تيزاب
پاشى به صورت بانوان ، سوزاندن بانوان و بالاخره منجر به مرگ و
جنايت وقتل بانوان گرديده كه بار سنگين أين خشونت را متقبل شده و
مى شوند ما و شما همه روزه در شهرها وولايات كشور شاعد ان استيم .
مثال سوختاندن فاجعه شهيد فرخنده ملكزادتوسط تعداد از مردان تندرو
در داخل كشور ، سنگسار كردن رخشانه در ولايت غزنى ، بريدن بينى ولب
ريزه گل در ولايت فارياب ، كشته شدن دخترى به ضرب تيشه پدرش ،
100شلاق خوردن دو عاشق غورى بنام زرمينه واحمد در ولايت غور ،
تجاوز جنسى پدر بالاى دختر و بدنيا اوردن 5 طفل از پدرش ، وصدها
مثال ديگر.
و به همين قسم قابل تاسف است كه خشونت سياه جنسى سياه هم در بين
بانوان وجود دارد .
مثال! خشونت همجنسان يعنى خشونت سياه توسط خود بانوان بالاى بانوان
صورت مى گيرد قسميكه گفته شد عدم اگاهى وداشتن عقده ها ً، حسادت
هاى درونى كينه توزى در وجود مادرشوهر ( خشو ) خواهر شوهر ( ننو)
وخانم برادر شوهر و يا برعكس توسط تعدادى از عروسان خانواده تا
سرحد معلوليت وقتل بمقابل همديگر صورت مى گيرد .
زيرا اكثريت بانوان درگذشته با چنين اعمال خشونت بار از طرف
خانواده مواجع شده اند و مى شوند دراين مرحله كه مطابق به سنت
جامعه (رسم ورواج) خشو عروس جوان را تحت تربيه وپرورش يعنى پذيرفتن
خشونت از طرف مردان و فرزندان خانواده قرار مى دهند درصورت سر كشى
از قوانين قيد شده خشو وفرزندانش عروس مورد لت و كوب قرار مى گيرد
كه بعضأ به معلوليت قتل و تن سوزى عروس ويا برعكس ان خشو منجر مى
گردد .
و اگر خشونت سياه را عليه زنان در خارج از كشور در نظر بگيريم .
مثال ! بانوان ما در خارج از كشور با وجود اينكه در كشور هاى
پيشرفته و مدرن زندگى مى نمايند باز هم به خشونت سياه يا خشن مواجع
استند كه هموطنان ما شايد بسيارى از حوادث دلخراش كشته شدن بانوان
بشكل بسيار فجع ان كه مى توان از كشته شدن دختر جوان توسط برادرش
بنام مرسل در سال ٢٠٠٩ در هامبورگ از كشته شدن زنان توسط طبر ،چاقو
زدن در سال جارى
٢٠١٦ كشته
شدن دو زن مهاجر در فرانكفورت المان وحتى مطابق اطلاعات رسيده هر
دو چشمان زن كشيده شده بود
وكشته شدن شراره بلخى در نوى مونستر المان ٢٠١٦ و يا پارچه كردن
اعضاى بدن يكتن از بانوان در هامبورگ در سال ٢٠١٠ و صدها حوادث
ديگر در المان و در مجموع اروپا و امريكا كه بنام قتل هاى ناموسى
ياد شده است صورت گرفته و مى گيرد بنابرتحقيقات كشور هاى پيشرفته
مرتكبين چنين جنايات معمولا از كشور هاى اسلامى واز عدم اگاهى
قوانين اسلامى توسط مردان كه در پايينترين سطح اگاهى وتحصيلى قرار
داشته اند و يا هم انسان هاى مريض روانى بوده اند كه ديرتر متوجه
حالت درونى ، روانى و صحى خود شده صورت گرفته زيرا يكى از عوامل
جنگ نابودى واز بين بردن تمام هستى هاى مادى ومعنوى در افراد جامعه
ميباشد كه البته قسميكه گفته اند وقايعه بهتر از معالجه است كه
متاسفانه هموطنان ما يا نمى خواهند به تداوى شان بپردازند و يا هم
عدم اگاهى شان در زمينه تداوى أين مرض روانى است خشونت در كشور
ريشه عميق دارد
كه نمى توان در چندين سال ديگر انرا ريشه كن ساخت كه نسل هاى بعدى
هم اين خشونت را دنبال خواهد كرد ، زيرا سطح اقتصاد ضعيف ،
سطح پايين بودن دانش و فهم اگاهى ، نبود امنيت ، تحقق وتأمين
قانونيت و عدالت اجتماعى ، دموكراسى شكننده و عدم ازادى بيان ،
ايجاد فضاى احترام متقابل ، وتصويب قانون در جمع ديگر قوانين كشور
خشونت عليه زنان وپشتيبانى و توانمندى تطبيق قانون توسط دولت
اتحاد و همبستگى زنان واحزاب مترقى و روشن دموكراتيك در موجوديت
چنين امكانات بهتر شدن وضع زنان كشور و مبارزه عليه خشونت و مرد
سالارى را مى توان تا اندازه كاهش داد .
ضرور است تا نهاد هائ كار با زنان ، جامعه مدنئ ، احزاب و
سازمانهائ مترقئ ، مكاتب ، دانشگاه ها ، مساجد ، ملاه ها و
روحانيون ، اراگانهائ دولتئ ، خانواده ها و در مجموع جامعه در امر
مبارزه عليه خشونت بسيج شوند و متحدأ عليه اين پديده شوم و غير
انسانئ مبارزه واحد و مؤثر را انجام دهند تا باشد زنان سرزمين ما
همچون انسان در فضائ صلح ، امنيت و اميد به فرادئ بهتر زيستن ، كار
و مبارزه نمايند
|