جوانان با فرهنگ دوگانه در خارج از كشور !
زرغونه ولی
از انجايكه جوانان اينده سازان كشور هستند و امروز نياز بيشتر از
هر وقت ديگر به جوانان خارج از كشور ديده مى شود, اميدى مردم ما
را به خاطر ابادى و شگوفانى وطن با خود دارد ، زيرا جوانان خارج از
كشور با تربيه مدرن جهان پيشرفته مجهز ميباشد .
با تماس هاى مكرر با مربيون و مدرسين المانى مصروف با جوانان كه
داشتم متوجه اين مسله گرديدم تا در اينمورد به خاطر اگاهى بيشتر
براى هموطنان مهاجر خارج از كشور تحليل و نكاتى را پيشكش نمايم .
گر چه تربيه جوانان ونوجوانان با فرهنگ دو گانه بحث وسيع است
ولى كوتاه در اين مورد با داشته ها ، تجارب واندوخته ها ى خويش
نقاط زير را مورد بحث قرار ميدهيم .
١- اموختن زبان مادرى به اطفال خارج از كشور ارزنده است.
از انجايكه خانواده نقش أساسى را در تربيه و اموختن زبان مادرى به
اطفال شان دارند سلوك و رفتار خانواده بالاى اطفال تأثيرات فراوان
در قبال خود داشته و اگراطفال ٣ساله يعنى پيش از دوره كودكستان را
در نظر بگيريم ، بايد تااندازه ى با لغات و زبان مادرى اشناى حاصل
نمايند بهتر است كه خوشبختاته در سنين خورد سالى مكالمه به زبان
مادرى بيشتر در سنين بزرگ سالى را فرا مى گيرند اطفالى كه روزانه
به كودكستان مى روند وقتى دوباره بخانه ميايند بايد كاملا ًبزبان
مادرى صحبت شود تا لغات و لهجه زبان در ذهن طفل جا بجا گرديده و
كوشش گردد در فراگيرى كلمات و جملات كوتاه با اطفال كار صورت گيرد.
بلى ما مى دانيم براي والدين هم كار ساده نيست كه البته بعد از
انجام وظايف مشكل خارج از منزل و دوباره كار با اطفال در محيط
خانه ، ولى مادر تنها مسول اين وظيفه نيست كه البته اين مشكلات با
همكارى مشترك والدين حل مى گردد در غير ان نياموخنن زبان بطور مكمل
و دور ماندن شان از زبان مادرى و يا كم ياد گًرفتن زبان مادرى
براى خانواده ها درد اور و جنجال بر انگيز است .
تعدادى از جوانان ويا اطفال كه دور از فرهنگ ما باقى مانده اند
بنا به تكلم نكردن به زبان مادرى از رفتن به محافل افغانى و صحبت
در اجتماعات خود دارى نموده در حاليكه هموطنان ما امروز نياز مبرم
بخاطر حل بسيارى موضوعات ومشكلات شان به زبان هاى ديگر از كمك و
همكارى جوانان خود بايد بهره بگيرند كه نمى گيرند و به كمك كننده
گان ايرانى مراجعه مى نمايند ، عده اى از جوانان ما حتى از تماس
با خانواده ها ، أقارب ، دوستان ، وهموطنان خود دورى مى نمايند ،
زيرا براى اين جوانان كمبود زبان مادرى احساس حقارت درونى را
ببارمى اورد در خاليكه جوانانيكه در خارج از كشور تحصيل كرده وبزرگ
شده اند داراى فهم عالى ، سياسى ، اجتماعى و دارى ايده هاى
سازنده وبهتر اند ، كه متاسفانه شخصيت و زنده گى خود را جدا از
وطن كه زادگاهى أجداد شان است دانسته و خويشتن را بيگانه شمرده و
حتى از افغان بودن خود إنكار مي نمايند. كه ناشى از كمرسى والدين
است .
٢-توجه به تعليم و تربيه
فراگيرى تعليمات از مكتب شروع مى شود كه والدين وظيفه دارند روابط
بسيار نزديك را با مربيون ومدرسين مكاتب اطفال و جوانان برقرار
نمايند و اشتراك كردن احوالياى اطفال و جوانان در جلسات نوبتى
مكاتب ارزنده است كه نقش أساسى را در تعليم و تربيه انان بازى مى
نمايد
عدم توجه در تربيه اطفال و جوانان كه (خانواده )
بر ان نقش أساسى دارد در اثر كم توجهى اين مسله اطفال وجوانان از
فراگيرى زبان دورى جسته و به فراگيرى زبان مادرى علاقه نمى گيرند
.
اشتباهات والدين و يا خانواده مانند غيبت كردن ، دروغ گفتن
وتشويق جوانان به دروغگوى را ساده نگرفته چنين بر خورد ها ا
فاده اى منفى در ذهنيت جوانان ايجاد مى نمايد مثلا پدر در خانه
خوابيده است دوست پدر بدون تليفون و يا احوال دادن پشت دروازه
امده و زنگ دروازه را فشار مى دهد و پسر جوان كه واقعيت را مى گويد
پدرم در خانه است ، وقتى بالاىً بستر پدر مى رود وپيام امدن دوستش
را برايش مى دهد پدر به اعصبانيت براى نو جوان هدايت مى دهد كه بگو
پدرم در خانه نيست در حاليكه نو جوان چند لحظه پيشتر راست گفته
بود پدرم در خانه است ، از اين حركت پدر جوان دو انتباع مى گيرد ،
١-دوست پدر بدون احوال دادن امده ٢- و پدر كه در خانه است حوصله
به ديدن دوستش ندارد براى نوجوان دستور مى دهد كه او در خانه نيست
كه خود درغگوى بزرگان نزد اطفال مورد سوال باقى مى ماند و چنين
برخورد هاى فاميلى بخصوص پدر ومادر نزد اطفال و نوجوانان تأثيراتى
شخصيتى را ببار مى اورد در ذهنيت جوانان جنبه منفى ايجاد مى نمايد
و اهسته اهسته از محيط و حلقه افغانان دورى جسته و افغانان را
دروغگو خطاب مى نمايد و چندان علاقه به فراگيرى فرهنگ ، زبان ،
وطن وطندار نگرفته از افغانيت خود فرار مى نمايند
٣- مسله مهم ديگر فرار و دورى جوانان افغان از هويت شان ، تحميل
كردن فرهنگ منفى سيالى و شريكى مطابق به عنعنات كهنه و خرافاتى كه
والدين از گذشته با خود دارند با حس دلسردى جوانان به مسايل
اجتماعى ،فرهنگى مى شود بايد توجه لازم كرد .مثلا
دو جوان مى خواهند به توافق هم ازدواج نمايند
در اين شكل معامله هاي ازدواج مي بينيم
كه خانواده عروس نظر به رسم ورواج و عنعنات كهنه افغانستان بايد
داماد تمام شرايط زندگى را براى دخترش اماده سازد و دختر تحت
تاثير سيالى و شريكى فاميل قرار گرفته و منتظر رعايت نمودن همسر
جديدش از قوانين و مقررات فاميلش است در حاليكه جوانان امروز بخصوص
اروپاي تجليل زندگي مشترك را تا حدود امكانات خود در نظر مى گيرند
ولى پايه هاي اساسى زندگ مشترك را محكمتر بنا مى گذارند و توجه
به تشكيل خانواده و مسايل اقتصادي كه زير بناى يك خانواده مى باشند
در نظر گرفته وجوانان مطابق عوائد جانبين مى خواهند اغاز زندگى
جديد را جشن گيرند متاسفانه كه در فاميل هاي افغان چنين نيست به
اثرهمين مشكلات ها شيرازه هاى زندگى بسيارى از جوانان در نطفه از
بين رفته و شروع زندگى عاشقانه شان به دشمنى تبديل شده كه شاهد
بسيارى از حوادث ناگوارمانند اعتياد به مواد مخدر بخصوص پسران ،
طلاق هاى زود رس و حتى خودكشى ها در بين جوانان افغان در اروپا مى
باشيم كه اين وضعيت در بين جوانان كشور هاي ديگربه ندرت ديده مى
شود.
بايد فاميل هاى افغان در اين عرصه توجه نموده تازندگى جوانان
شان قربانى سيالى هاو شريكى هاى بيجاى خانواده هانگردد و تاثيراتى
منفى را نزد جوانان ايجاد ننمايد.
، مشكلى ديگررا قابل ياد اوري مي دانم ما جوانانى داريم كه علاقه
به پدر و مادر و خانواده را از دست داده و زندگى كه در فرهنگ
بيگانه بزرگ شده اند را ادامه ميدهند در حاليكه اگر جوانان كشور
هاى ديگر را در نظر بگيريم طبقه جوان شان با زبان ،فرهنگ وطن خود
اشنا بوده و توضعات عالى در مورد سرزمين خويش ارايه مي نمايند در
مقايسه به اطفال وجوانان افغان
متاسفانه از تعدادي اطفال و جوانان افغان اگر سوال شود اسم پدر
كلانت چيست نمي دانند و جوياي جواب بايد به پدر و مادر خود مراجعه
نمايند اگر ان هم روابطى با فاميل داشته باشند در غير ان فقط به
افغان بودن اكتفا مى نمايند كه پدرم افغان بود.
و اهسته اهسته از فرهنگ وطنى به دور مانده در غربت به فرهنگ
بيگانه يعنى اروپاى و ديگر كشور ها پناه مي برند زيرا از يك طرف
كار ضيف ونا چيز در خانواده واز طرف ديگر دور بودن اطفال در طول
روز بنا به مصروفيت هاى درسى و تفريح از خانواده و همچنان نبود
برنامه هاي سياسى اجتماعى ،و فرهنگى وطنى توسط نهاد هاى فرهنگى
با كمك وهمكارى إدارات دولتى براي جوانان افغان در اروپا را مى
توان نقيصه جدى تلقى كرد . از اينجاست كه جوان در اثر كمبود و كم
توجى والدين خانواده و تاثيرات محيط زيست و به سيتم جديد شروع
به زندگي اروپاى مى نمايند كه البته يك تعداد از والدين افغان ما
در ابتدأ از اين تغيرات فرزندان شان به سيستم اروپاى خرسند شده
واز تربيه اطفال خود راضى به نظر مى رسند و به افتخار از اينكه
اطفال شان زبان مادرى را فراموش كرده و يا اينكه روز ها با دوستان
دور از منزل هستند ويا اينكه مواد مخدر ويا مشروب مى نوشند از انان
تمجيد مى نمايند اما بعد از چندى نتنها براي پدر و مادر بلكه براي
خود اطفال ما عواقب نا گوار درونى را با خود دارد كه والدين به
خاطر رفع مسوليت اين نقيصه را بالآى مسولين دولتى و مربيون خارجى
مى اندازند و فكر مى نمايند كارى از دست شان ساخته نيست .
اينجاست كه به اشتباه پى برده و دچار ياس و نااميدى مى گردند كه
نا وقت به اشتبا پى بردن سودى ندارد و بقيه عمر را در تنهاى دور از
فرزندان صالح سپرى مى نمايند.
هموطنان عزيز !
بيش از اينكه نا وقت شود اگر مى خواهيد تا اندازه از تربيه اطفال
تان با فرهنگ وطنى خود راضى و افتخارات را بدست بياوريد و بقيه
عمر عزيز خويش را در جمع فرزندان و خانواده سالم دور از درد هاى
وافر غربت به پايان برسانيد مسايل ذكر شده را در نظر داشته باشيد .
ممنون
|