"ديار ويران من "
دیار نازمن ویرانه تاکی
به قیدو بند هربیگانه تاکی
کجاشدنام وننگ وعارم آخر
به دست وپایم این ذولانه تاکی
گه بر غرب وگه بر شرقش فروشند
همین اسطوره وافسانه تاکی
مهاجر شد پرستو های عاشق
چمن بی چهچهء پروانه تاکی
بسوزد مشرب میهن فروشان
همه در بدر وبی لانه تاکی
سر زلفم به دست غیر افتاد
پریشان موی مابی شانه تاکی
زدیوانه چه طمع بارع آخر
وطن ملعبهء دیوانه تاکی
زرغونه "ولى" جرمنى 13.10.2017
“وطنم”
هر چه گویم ز گل و باغ و چمن میگویم
زاده ء عشقم و از عشق سخن میگویم
درد غربت دوری وطن جانم سوخت
غزل سوخته از بهر وطن میگویم
وطن ، ای جان وطنم خاک و گل و سنگ ترا
بهتر از کان زر و لعل و یمن میگویم
سری بیدرد چه داند غم سودای مرا
خاطر ، افسرده ام از رنج و محن میگویم
لاله سان داغ جگر دارم از غربت و عشق
غصه ام را به دل و دشت و دمن میگویم
زرغونه “ولی “ جرمنی 2018
“زبان مادرى “
زبان مادرى قند و نبات است
تمام واژه ها والا صفات است
کلام فارسی و آریایی
سرايش هاى نغزش از قنات است
گهر بار از ارس تا موج جیحون
که آئینش قدیم و باثبات است
اگر پرسی زمن از مد فارسی
زشیراز وبخارا تا هرات است
نگر اشعار ناب فارسی را
فراتر از عجم شهر و دهات است
نگاهی کن به شعر نغز حافظ
زایران و خراسان هر جهات است
نواى طوطيان و هند و چين اش
زبان باستان فخر لبات است
حديث فارسى زرغون بكن سر
حلاوت درکلامش چون نبات است
09.02.2020زرغونه
ولى هانوفر جرمنى
“اتش
زد
“
روز گاری و انتحاری كشورم آتش زد
دشمنان مرز و بوم کاشانم آتش زد
شمعه یی از عدل و انصاف که نبود بهر خدا
ده و شهر قریه و آن خانه ام آتش زد
طفل و یتیم مادر زخمی غلطیده به خون
در و دیوار کوچه بازار آن شهرم آتش زد
دشمنان دین و انسان با نقابی مذهبی
که نداشت رحم بهر انسان همسرم آتش زد
پیر مردان نعره کنان این بر وان بر شهر
داعیش و طالب بی رحم میهنم اتش زد
هر کدام که خون دلبند را دید به چشم سر
این جلادان سیاه رو مظهرم اتش زد
انتظار بهر نجات است سخت و دشوار در سرم
به نام دین و سنگسار مادرم اتش زد
دست به دعا خفته و ایستاده به در گاه او
او نترسید از دعایم خواهرم اتش زد
ناله های زار دارم بهر نابودی شان
که جلادان بی رحم حرمم آتش زد
زرغونه “ولی “ جرمنی 21.02.2019
"
بهار
"
ای صبا معطر گل ز بهار و يار چه شد
گلرخى و عشوه گرى دلبر جانان چه شد
گل نرگس گل لاله جريبندى عشاق
مرغكان چهچه زنان باغ و گلستان چه شد
ساقيا جام شراب بر لب خشكيده بيار
در ان ميكده و جامى ز ياران چه شد
بلبل و طوطى سرايد به گلستان و چمند
قفس مژده به گلزارى اسيران چه شد
نكته اى را كه نويسم ز روح پر دردم
مسيحاى محبت شمعه تابان چه شد
بهر اسايشى اين دل ز اندوى غم و درد
زره ، از عشق صنم چشم خماران چه شد
روز گارى كه دلم شكسته از جور زمان
وفا و مهر صفا ، يار خرامان چه شد
شكر ناب بنوش مست وخراب در دل شب
همه ياد و خيال است ، بى وفايان چه شد
تمام عمر كه شدم من أسير تو عزيز
پرستو بلبل و قو ، باغى طوطيان چه شد
بى خبر ره گشوده ام سر راه رقيب
كه منم مست و خرابت عهد و پيمان چه شد
زرغونه شعر ی تو از گل و چمند عشق و خرد
شمع و پروانه و گل باغ بهاران چه شد
21.02.2016زرغونه
"ولى " جرمنى ن
"ماتم من "
دل جدا گريه كند ديده جدا از غم ما
ماتم افگنده در اين ملك خدا ماتم ما
گرباليست مگر وادى مرزا ولنگ ؟
همه خاموش شده كس نشود همدم ما
كو حقوق بشر ليدر و رهبر امروز
با نكوهش نشود چاره ء ما مرهم ما
همه لا فند و گزافند به تزوير و ريا
لاله سان گشته نگر دو ديده پر نم ما
همه در خواب و خيال زر و سيم
اند ولى
جز خدا كس نشود ياور ما همدم ما
زرغونه ولى جرمنى 2017
|