حميرا قاضيزاده كيست ؟
اينبار
شما با زن فعال مدنى زنان كه با سرسپرده گى در جامعه خشونت بار
عليه زنان ولايت جوزجان با قامت استوار قد علم كرده با وجود تهديد
و اخطاريه هاى مخالفين و زن ستيزان بدون ترس و حراس جسورانه رزميده
و افتخارات را بخود كماى نموده كه امروز زنان و ﻣﺮﺩﻡ ولايت جوزجان
با نام وى اشنا استند . اين بانو فرهيخته محترمه حميرا قاضيزاده
است
خانم حميرا قاضيزاده ( محزون ) شاعره چهره دست كشور بانوى فعال و
با تجربه حقوق و ازادى هاى زنان در ولايت جوزجان
وى كه در سال١٣٤٣در شهرسرپل در خانواده روشنفكر متولد شده بنا به
تغير وظيفه پدر كه منحيث قاضى در اكثريت ولايات كشور سفر موقت
داشتند دوره ابتدائيه را در مكاتب مختلف مصروف فراگيرى تحصيلات
بوده و در سال ١٩٨٢ دوره ثانوى را از ليسه عالى خديجه جوزجانى فارغ
التحصيل گرديده و تحصيلات عالى را در تعليم و تربيه معلم ولايت
جوزجان فرا گرفته كه بعدا بنا به علاقه كه داشته شامل دانشكده
حقوق و قضا در دانشگاه خصوصى اميرعلىشير نواى شامل شده ورشته قضاى
به سويه ليسانس را به پايان رسانيده است او مدت 31 سال را منحيث
كادر مسلكى معاونه و معلمه در مكاتب مختلف ولايت جوزجان وكارمند
مدنى زنان ايفاى وظيفه نموده است
متأهل است و داراى 5 فرزند مى باشد همه انان بزرگ سال و تحصيلات
عالى و مسلكى شان را ختم كرده كه بزركترين انان پسر بوده در رشته
حقوق و علوم سياسى تحصيل نموده و در ايالات متحده امريكا سكونت
دارد
.
وى كه از جمله بانوان پيشتاز بوده بنابر علاقمندى كار با زنان را
انتخاب نموده و منحيث كدر فعال بانوان ان ولايت عرض أندام كرده
ومبارزه عليه مرد سالارى ، خشونت عليه زنان ومانند ديوار فولادين
استوار در پهلوى زنان قرار داشته در حل مشكلات انان كوشيده و در
هر تربيون كه اواز زن بى دفاع كشور بلند شده حميرا نقش برجسته خود
را ايفا نموده و عالى درخشيده است ، از صفحات ديگر اين بانوى پر
كارو برجسته بنا به علاقه فروان كه به سرودن اشعار داشت سوژه هاى
عالى انرا از درد ورنج زنان و طبيعت زيباى ولايت جوزجان با خود
داشته و به سرودن شعر از دوره جوانى شروع كرده و كتاب اش بنام
دريجه اميد چاپ شده وبسيارى از أشعارش را در صفحه وزين فيبسوكى را
بنشر رسانيده است
فعلا منحيث كدر فعال زنان منيجر زنان براى زنان اﻓﻐﺎﻥ در ولايت
جوزجان ايفاى وظيفه مى نمايد كه براى اين جسور زن موفقيت هاى بيشتر
را تمنا دارم
.
اينك نمونه از شعر اين بانو فرهيخته حميرا (محزون
)
دخترم
قلب من گوید سخن حقا که نامت خواهراست
آری من زن هستم واین زن همانا مادراست
هان همان روزیکه چشمم را گشودم درجهان
تحفه تبریکی ام گفتند "بلای یکسر"است
گرچه بودم کودک شیر خواره وآرام به بر
طعن دادندی به مامم کودک تو دختر است
بسکه گفتندحیف باشد این چه کارآید ترا؟
آخرای
زن توندانستی که "مال دیگر "است ؟
طفل تو گر بچه باشد قدرتو افزون شود
حیف لاشد اینکه دختر بوده تاوان سر است
اندک اندک چهارغه وک کردم بپا گشتم ولی
گر بجستم گر بی افتم گویندم این دختر است
اشک از چشمم سرازیر میشنودم طعن ها
دیده میدوختم به چشم مادرم کو مادراست
ای خداوندا ندانستم گناه من چه بود
این گناه من بود آیا که نامم خواهراست
آری امروزخواهرم فرداچو شاید مادرم
مادریکه بهر فرزند عزیزش دلبراست
دخترم من خواهرم من مادرم همسر منم
زیرپایم جنتی برحکم آن پیغمبر است
ای برادر ای مسلمانان این دهر فنا
گوش دارید حکم قرآن را کا برمارهبراست
من زنسل بی بی حوامریم وهم زینبم
درقطارما همانا فاطمه تاج سراست
هم زنسل آن خدیجه برمحمد همسراست
آسیه و آمنه پیامبران را مادر است
من نمیدانم چرا توهین وتحقیر میشوم
گوییا برحکم قرآن این همه ناباور است
قلب من گوید سخن اما لبان بسته است
درمیان این قفس ازغم مرا همبستر است
یک تن از خلق خدایم لیک زیبا نام من
دختراست وخواهر است و همسر وهم مادراست
"قاضیزاده
محزون"بیچاره را پرسید گر
مادری نسل حواو دانه زین گوهر است
.
(
ترتيب كننده زرغونه ولى متصدى صفحه تحليل ها وبازتاب هاى اجتماعى
زنان مجله بانو
)
|