|
*درد ها وخاطره های جهاد*
نویسنده نصیر راسخ
حکومت اسلامی فقط یک رویا است در واقعیت حضور
پیدا نمی کند. حکومت اسلامی که آغازش با بوشکه مواد انتحاری و
انفجاری ساخت isi
از مصرف عرب و قطر با استراتیژی آمریکایی ها باشد ، ویا با استنگر
آمریکایی برای توقف جنگ سرد شوروی و ناتو باشد وآنهم با پرتاپ راکت
های مزایل، سکر بیست و سکر سی بر سر اهالي شهر ها و یا حمله های
مجاهدین بر سر جلال آباد تحت قومانده و فرمان باپلان نظامیان
پاکستانی تحت حکومت خانم بی نظیر بوتو باشد ، نتیجه همچو حکومت های
تخیلی اسلامی ،تخریب مجسمه های باستانی بودا و تخریب تکرار چهره
های اصیل و صادق کشور با قتل های زنجیری مرموز!
دیگر کدام حکومت را میتوان اسلامی گفت ؟
یورش و غرابه های خمینی با جوشش مردم ایران و حمایت ساده دلان
مسلمان افغان، منجر به قتل سه ملیون مسلمان ایرانی و عراقی در
جنگخمینی وصدام گردید !
آیا آن اسلام که از قتل بی گناهان بیزاری اعلان میکند، آن اسلام
را میتوان محصول انقلاب فرانسوی خمینی دانست؟
آیا چهار صد شهزاده میلونر و ملیاردر اهل سعود، پروده دست انگلیس
که با شریعت دست و سر گناهکاران را در محضر عام بنام حکومت اسلامی
میبرند و خود ایشان جمال کاشکی را در داخل سفارت سعودی در ترکیه
تسلیخ میدارند آنرا میتوان قانون و شریعت و حکومت دانست ؟
آیا حکمتیار صاحب میتواند لحظه به تفکر برود که در ایام تجاوز
ناتو در کشور در چه حالت قرار داشت ؟
آیا در مخفيگاه های کوها در حالت ترس از گرفتاری قرار داشت و شب
وروز مسلح وبیدار در برابر تهاجم آمریکایی ها شب زنده داری داشت؟
یااینکه در ملاقات های مخفی با مسؤلین کشور دوست وبرادر کشور که
مالک صوبه پنجم خودرا قلمداد کرده دیدار ها هم داشتند !
اگر حکمتیار صاحب واقعآ در جنگو گریز در حالت محرومیت بسر میبرد
انگاه وجدانآ میتواند منحیث سیاستمدار مستقل ملی مدعی استقلال و
آزادگی کشور باشد !
اما هنوز نباید از لحظه تفکر بیرون شودوباید بپرسد که در همان روز
ها، ملا هیبت الله ، ملا حسن اخند ، ملا خلیفه حقانی ، ملا یعقوب
، ملا حنیف و ملا اساتنکزی هم مانند خودش در کوهای کنر در مخفی
گاه ها بسر میبردند ویا اینها در خانه های لوکس قطر و اسلام آباد
ودر موتر های شیشه سیاه استخبارات isi
بسوی سفارت خانه های ناتو و دیگران در رفت وآمد بودند ؟؟؟
اگر دقیق این ملاها در خاک پاکستان در ناز ونعمت و بی خبر از بار
جنگ و انتحار بودند ،آنها باید بدانند که همه حملات انتحاری و
کشتار ها توسط ارگان های نظامی پاکستان برای سقوط حکومت مرکزی و
جانشین ساختن حکومت شر استخباراتی پاکستان بوده !
پس حمایت بلا قید وشرط حکمتیار از طالب روی کدام انگیزه خواهد بود؟
در حالیکه طالب هنوز اهلی نشده واز علم ودانش و از شفافیت سیاسی و
حکومتداری انکار دارد.
آیا حکمتیار صاحب در صحبت تیلفونی بعد انفجار دروازه وزارت خارجه
با ملا متقی روی همدردی تماس گرفت؟
ویااینکه برای وزیر صاحب خارجه غاصب گفته باشد! حال چطور است مزه
انتحار و انفجارات که سالها خود تان در همین دروازه انجام
میدادید؟
جناب متقی حال دیدی که اینکار چقدر جنایت وحشتناک است!
از غر و فش ملاها طالب از منابر، مطبوعات و مدیا نباید فریب خورد ،
حکومت اسلامی یک تخیل و یک فریب بیش نیست .
اسلام مکتب تعلیمی مسلکی برای حکومت یعنی خدمات اجتماعی و رفاه
اجتماعی سیاست و دیپلوماسی اداره و مدریت فنی ندارد!
اسلام برای عبادت و خدا شناسی برای رهنمایی تقوا فردی و برای آخرت
رهنمای خوب است ، عبادت خالق یکتاه با معرفت و عشق به زیبایی ها
مبدا حیات و امید بر دوام مرتبه دوم زندگانی است.
اما هیچ داکتر وانجنیر ، روانشناس و جنرال ، هیچ فیزیک دان و
کمیادان و هیچ داکتر جلو گیری از مرگ مادر وطفل در ایام بار داری
الی تولد، از مدارس دینی لاهور ،پنجاب ،دیوبندی و قاهره فارغ نشده!
پس بااین ملاها و شاگردان مباح فکر آنها چطور رسیدگی به عدممرگ
ومیر در وقت زایمان مادر وطفل نمود؟
پس زیر بناهای اقتصادی و انتفاعی، طب، انجینری دیپلوماسی و سیاست
از خود دانشگاه و مکاتب دارد که ملا و مفتی هزار سال آینده نیز
آنرا مباح و یا حرام میدانند .
پس کجا شد آنمجاهدین آکادمیک دوره های جهاد ضد شوروی تا بیایند و
بیان دارند که آنها ساده و دل پاک بودند ، آنها بیایند و بگویند ،
که مولوی نبی ، شیخ آصف محسنی ویا خالص و مجددی، کریمخلیلی، منصور
نادری، ،با پیران که اولاده آنها در چور و چپاول و غصب زمین و
ملکیت مردم مصروف هستند وهمه دامان استخبارات را دامان مادر
میدانند، آیا آنها شایستگی ودرک از نظام مردم سالاری داشتند ؟
ویا حال متوجه فن و مسلک با درک مسؤلیت های حکومت داری هستند ؟
کجا شد حسابدار عدالتمند تا حساب های بانکی رهبران ایران و رده های
پاین دست دو وسه وچهار انقلاب اسلامی را به محاسبه گیرند که جرا
همه آنها ملیاردر ها هستند، آيا اخند و میلیونر شدن را میتوان
نتیجه حکومت اسلامی قبول کرد ؟
آیا اعطا نور ، قانونی ، برادران مسعود ، فاروق وردک ، گل آغا
شیرزایی ،صدیق جکری، پسران ربانی، ظاهر قدیر ، جمعه همدرد و سیاف
،اولاده جلالالدین حقانی، حلقه های فامیلی رهبران جهادی در ثروت
اندوزی و رفاه فردی بسر نمیبرند؟
آیا قصر های جزایر فساد به یتمخانه های آرامش یتیمان مبدل گردید ،
یا خانه لوکس رهبران پای لچ و مغز خالی شکم بزرگ طالب گردیده، آیا
کسی میتواند بطور مثال از جنرال مبین، استانکزی ، ملاحسن ، انس
حقانی ملا حنیفی، ویا از بچه خیاط نو بدوران ذبیح الله مجاهد طالب
حکایت کند که خانه های فعلی انها مربوط کدام مفسدین قبلی بود و
خودایشان روی کدام عدالت اسلامی غاصب همانمسکن فساد گردیدند؟
مگر رهبران جهادی میتوانند در زمستان یخبندان در زیر چادر نیمه
پاره که با تار و چوب از آن چت و دیوار ساخته شده و مادر شوهر مرده
جوان با رخسار خسته اطفال پا برهنه و شکم گرسنه را در دور سنگلاخ
های دیوار ساخته شده نگهداری میدارد، آیا رهبران جهادی میتوانند
یک ثانیه یک روز ویک شب خود، اولاد و نواسه های پر ناز و نعمت
خودرا در آنجا قرار دهند واز درد دل آن فقرا محصول جنگ ها و سیاست
خود خبر شوند ؟؟؟
مگر چه توقع بیجا از افراد نا اهل جامعه یعنی کسانیکه همه چیز را
از یک دیدگاه، آنهم دیدگاه قصه وافسانه های شنیده و خوانده بیرون
میدارند و برای جلب و جذب اذهان میخواهند خود ایشان در محدوده
زندگی فردی و خانوادگی خود رهبران تخیلی حکومت اسلامی باشند که خود
در سهولت وراحت به امکانات دست رسی دارند.
حکومت اسلامی از کدام راه ؟
از کدام دیدگاه ؟
با کدام نمونه ؟
توسط کدام افراد ؟
بیاد دارم که مرحوم سید سالم برادر مصطفی چریک در سال 1991 در دفتر
مجاهدین در اسلام اباد روزی برایم گفت:
" راسخ صاحب ، به زودی ها حکومت دست نشانده روسی در کابل سقوط
میکند و ما شاهد یک حکومت اسلامی خواهیم بود" !!!
من در جوابش گفتم این خواب و خیال است تو هرگز شاهد یک حکومت
اسلامی نخواهی بود !
وی با ناراحتی و قهر گفت:
"راسخ تو برادر مجاهد امید مان هستی ،چطور این حرف را میزنی" ؟
گفتم برای ساختار همان حکومت تخیلی اسلامی ما هیچ شخصیت اسلامی،
مانند نداریم .
گفت:
"این همه مجاهدین مخلص در نظرت نمی آید"؟
گفتم اینها سیاهی لشکر مخلص هستند که بدون برنامه، بدونمبدا سالم
و بدون داشتن قیادت متفکر و اهل سیاست و بدون اعتماد ملت بر قیادت
در حرکت هستند .
بنآ حکومت ایدآل اسلامی فقط یک تخیل بیش نیست ، نفس ها ظالم و
انسان ها اقتدار طلب هستند.
برای ساختار یک نظام سالم پسوند اسلامی را باید دور کرد ،فقط قانون
و فن حکومتداری بکار است .
بلاخره سید سالم آغا همانمسول اطلاعات مجاهدین در اسلام آباد با
آنکه فهم ودرک سیاسی و اسلامي نداشت ولی سخت عاشق خدمت و حکومت
اسلامی بود، در همان رویا های خود قربانی کشمکش های جنگ های داخلی
مجاهدین در کابل، بعد سقوط حکومت دست نشانده گردید .
وخودش در همان جاه آرزوهایش برای همیش از شهر کابل مفقود و اسیر
پنجه های قتل و کشتار جنگ های درونی مجاهدین فرو رفت و ناکام و
گمنام گردید .
روحش شاد باشد ویادش گرامی باد.
پس حکومت اسلامی را نباید انتظار داشت، مسلمانها در کره زمین 9
میلیاردی، فقط 1,8ملیارد در اقلیت هستند آنهم بدون اقتصاد و
استقلال سیاسی، بعد آن مقتضی های حکومت اسلامی در جمع خود مسلمانها
یک اقلیت فیصدی متعصب کم ، تنگ نظر بدون داشتن فهم و علوم مسلکی
برای ساختار یک نظام و بدون پشتوانه اقتصادی با سلاح تکفیر بازی
هستند .
مسلمانها قوت مادی و معنوی ندارند،
مسلمانها که بنام جهاد حرکت دارند همه آنها درک وسواد آنرا ندارند
تا سلاح های دست داشته خودرا مشاهده کنند که ساخت کی و از کجا و
چطور بدست رس ایشان قرار داده شده ؟
رهبران ایشان وابسته و خود ایشان تحریک شده و عاقبت آنها مانند
فرار سال 2001 طالبان تکرار خواهد بود !
پس با کدام گزینه میتوان انتظار حکومت اسلامی را از کی ها باید
نمود؟
در مقابل پروژه ها باید بیدار بود، بنام قوم و بنام دین میتوان
تحریک و لشکر کشی نمود ولی حکومت ،نظم ، امنیت ، عدالت را باید
فراموش کرد، با تکفیر بازی و خشونت های لفظی و فیزیکی نه دین است
،نه دنیا و نه آخرت!!!
|
|