green parel

 
 

تجزیه افغانستان

بسم الله الرحمن الرحیم

علیم داد "علیم"

چندیست زمزمه های تجزیه افغانستان به گوش می رسد و حتی تعدادی روی چگونگی و چند و چون آن بحث وتبادل رآی می نمایند، من هم لازم دانستم تا درین مورد به گونه کوتاه معلومات و برداشت های خودرا تحریر و با شما شریک سازم.

اولآ تجزیه عبارت از جدا کردن پاره های یک جسم مرکب و به اصطلاح عام کنار کشیدن،جدا شدن و تقسیم شدن است خواه این کنار کشیدن از یک جریان، سازمان، حزب و در نهایت از یک جغرافیا و قلمرو سیاسی باشد، و آنچه که در ذهن همه خطور می کند تجزیه  به معنی انقسام یک کشور و اختیار نمودن خطوط و مرز های تازه سیاسی و فزیکی می باشد.

اما یاد مان باشد در جامعه که ارزش و هویت ملی ( احساس تعلق فرد به یک دولت یا یک ملت )وجود نداشته باشد و چیزی بنام احساس تعلق مشترک زنده نباشد، ملت به (ما) و ( دیگران ) تقسیم شده و میان ما و دیگران تولید نفرت وجود داشته باشد، افکار عمومی و مخصوصا سیاسیون در محور سمت، قومیت، انعطاف ناپذیری،عدم تعامل با همدیگر و برتریت جویی ( ما ) بر ( دیگران ) بچرخد این خود به معنی تجزیه نامرئی و خاموش است.

 

عواملی که تجزیه کشورها، امپراتوری ها و تمدن ها را محتمل می سازد عبارت اند از:

۱= اشتباهات و سیاست های نا بخردانه و نا سنجیده رهبران سیاسی

پرژنسکی پژوهشگر امریکایی به نقل از آرنولد توین بی  مورخ انگلیسی در مورد احتمال فروپاشی و انحلال امریکا می گوید که : سقوط هر امپراتوری به دلیل اقدامات اشتباه رهبران آن اجتناب نا پذیر است.

۲= حاکمیت استبدادی و ظلم بالای ملت ها به دلیل تفاوت های فکری، قومی و هویتی و بر تریت طلبی (ما) بر ( دیگران).

۳= الن بیوکنن فیلسوف امریکایی می گوید که سرکوب مردم دارای قومیت و نژاد خاص یکی از عوامل تجزیه طلبی است.

۴= عدم موجودیت هویت ملی و احساس تعلق مشترک ملت ها بر دولت و کشور موجود، تحجر حاکمان و نا متجانس بودن بافت های اجتماعی.

۵= نبود زبان مشترک جهت حل چالشها وظرفیت تفاهم جهت مصالح ملی، تقابل و درگیری های ویران گر.

 

اما برجسته ترین مولفه های شکنندگی، تجزیه و انقسام را آگاهان قرار آتی بیان نموده اند:

۱= جغرافیای استعماری

۲= نام جعلی

۳= گسست از تاریخ

۴= هویت سازی جعلی

 

چند نمونه از کشور های زیادی که بنا بر عوامل و مولفه های فوق الذکر تجزیه گردیده اند را خدمت شما ارایه می نمایم؛

۱= جدایی پاکستانِ با اکثریت مسلمان از هندِ با اکثریت هندو در سال ۱۹۴۷ به دلیل وجود تبعیض و نبود هویت ملی.

۲= جدایی بنگلادش از پاکستان بعد از ۲۴ سال به دلیل حق تلفی، تبعیض، استبداد و درگیری های داخلی در سال ۱۹۷۱.

۳= آغاز تجزیه طلبی جمهوری خواهان ایرلند در سال ۱۹۱۶و جدایی آن در سال ۱۹۱۹ از بریتانیا به دلیل عدم موجودیت احساس تعلق مشترک.

۴= آغاز مبارزه سودان جنوبی در سال ۱۹۵۵ و جدایی شان بعد از نیم قرن مبارزه و تلف شدن ۲ میلیون نفر یعنی در سال ۲۰۰۵ از سودان.

۵= تجزیه و تقسیم جمهوری فدرال یوگسلاوی به دلیل تشکیل مجموعه های نا متجانس و درگیری های داخلی به هفت کشور مستقل مانند 

۱= صربستان،

۲= اسلوونی،

۳= کرواسی،

۴= بوسنی و هرزگوین،

۵= مقدونیه،

۶= کوزوو،

۷= ویوودینا

در سال ۱۹۹۰

اما دلایلی که احتمالات تجزیه افغانستان را برجسته می سازند عبارت اند از 

۱= وجود مجموعه ها و گروه های نامتجانس و درگیری های مستدام داخلی.

۲= استمرار ظلم و استبداد قومی.

۳= سرکوب مردم داری قومیت و نژاد خاص.

۴= تفوق طلبی و افضلیت ( ما ) بر ( دیگران )

۵= صدق تمامی مولفه های تجزیه که هرگاه یکی از آنها در کشوری وجود داشته باشد روند تجزیه را محتمل می سازد مانند؛

اول: جغرافیای استعماری یعنی افغانستان کشوری که توسط امپراتوری های انگلیس و روس تزار در قرن ۱۹ به عنوان نقطه حایل با جغرافیا و مرز های نو سیاسی میان دو قدرت به وجود آمد.

دوم: نام جعلی یعنی برای جغرافیای تازه به وجود آمده یک نام جعلی قومی جدید را عمدآ انتخاب نمودند به نیت تسهیل تطبیق برنامه های بعدی.

سوم: گسست از تاریخ یعنی زمانی که یک کشور با جغرافیای استعماری و نام جعلی به وجود می آید طبیعی است که میان ملت و تاریخ اش گسست و انقطاع به میان آمده و هویت اصلی ملت ها نابود می شود.

چهارم: هویت سازی جعلی یعنی زمانی که میان ملت ها و تاریخ شان گسست به وجود آمد و هویت شان نابود شد بنآ برای آنها هویت های جعلی جهت تسهیل روند تحمیل برنامه های آینده می سازند.

 

۶= برنارد لوئیس انگلیسی از پدر و مادر یهودی و متخصص تاریخ اسلام و تقابل اسلام و جهان غرب و مطالعات خاورنزدیک در سال ۲۰۱۸ به عمر ۱۰۲ سالگی درگذشت، وی در سال ۱۹۹۹ در دانشگاه تل آویو تحت عنوان ایران در تاریخ گفت ( در دو هزار سال گذشته هیچ کشورگشا و یا نیروی خارجی نتوانسته بالای زبان و فرهنگ ایران اثر بنیادی بگذارد و این یکی از نشانه های فرهنگ بر تر است، و تنها راه رویارویی با این فرهنگ نابود کردن آن است، پیشنهاد می کنم که ایران را به قطعات کوچکی مانند کردستان بزرگ، پشتونستان بزرگ و آذربایجان بزرگ تقسیم کنند،) با توجه به تذکر لوئیس که یکی از قطعات ایران را پشتونستان بزرگ می نامد و این درحالیست که در ایران قوم پشتون اصلا زندگی نمی کنند پس این حرف گویا بیانگر تحول بزرگ منطقه ای مخصوصا ایران، افغانستان و پاکستان باشد، اگر دنیا چنین برنامه های را روی دست داشته باشند تجزیه افغانستان را به عنوان راه گشا و پیش زمینه ساز تجزیه همسایه ها مطرح خواهند کرد.

۷= باری یکی از سفرای پیشین امریکا در هند در رابطه با موضوع خروج از بن بست افغانستان بحث تجزیه را مطرح کرده بود.

۸= در سال ۲۰۰۵ زمانی که مسئله دادن امتیاز برای طالبان مطرح شد اولین پیشنهاد طالبان این بود که کنترول ده ولایت جنوبی برای آنها سپرده شود و در بخش های از بلوچستان و سرحد پاکستان نیز شبیه همین پیشنهاد مطرح شده بود، برخی از دانشمندان به این باور بودند که با گذشت زمان ممکن یک پشتونستان بزرگ از بخش های شمالی پاکستان و جنوبی افغانستان بوجود آید.

۹= ظلم، یکه تازی، جنایت، برخوردهای قومی، آشتی ناپذیری و تحجز طالبان نیز گویای این است که حتی طالبان به گونه ناخود آگاه بر سرعت این مسئله می افزایند.

۱۰= اخیرآ دست های پیدا و پنهانی به شکلی از اشکال بالای فربه ساختن افکار تجزیه طلبانه در پاکستان نیز کار دارند اگر از جزئیات این بحث بگذریم همین خیزشها و اعتراضات پشتون های آن طرف دیورند که بسیار جدی است و حتی بارها از زبان بزرگان و رهبران این گروه هوشدار های نافرمانی مسلحانه در برابر پاکستان زمزمه می شود، حملات تحریک طالبان پاکستان نیز با گذشت هر روز شدت بیشتر می گیرد که خود بحث تحولات احتمالی منطقه را تآئید می نماید.

۱۱= ازینکه افغانستان جغرافیای استعماری بوده و در نتیجه توافق انگلیس و روس تزار به عنوان نقطه حایل به وجود آمده بود اگر دوباره منافع قدرت های منطقه ایجاب نماید و با هم توافق کنند تجزیه افغانستان حتمی است.

۱۲= بنا به تعریف اتنوگرافی یا قوم شناسی کشور های که چند قومی هستند و هیچ قومی هم اکثریت قاطع را تشکیل نمی دهد استعداد و زمینه های زیادی برای تجزیه دارند و افغانستان نیز از همین جمله کشور هاست.

 

اما موانع فراروی تجزیه افغانستان؛ 

۱= از آنجای که در فوق تذکر بعمل آمدکشور ها بنا به عوامل مشخص اما تقابل و مبارزه خستگی ناپذیر تجزیه طلبان به دو یا چندین کشور تقسیم شده اند، ولی در افغانستان اولین مانع عدم انسجام و همفکری مجموعه های مظلوم و مخالف گروه حاکم است که به همین دلیل هیچ کار سازمان یافته، ساختارمند و قوی صورت گرفته نمی تواند، تجزیه باید از راه زور،اقتدار و تقابل صورت گیرد این درحالیست که تجزیه طلبان افغانستان حتی کنترول خانه های شخصی و ملکیت های پدری شان را در دست ندارند.

۲= تجزیه از راه مبارزه مدنی و رسانه ای صورت نمی گیرد آن هم در حاکمیت گروه طالبان که از راه مبارزه مدنی و سیاسی حتی حاضر به گفتگو و مشارکت سیاسی نیستند پس چطور به تجزیه که آنرا خیانت ملی هم می خوانند موافقت نمایند؟

اگر با زبان ساده بگویم کسی که حاضر به خوردن غذا بالای یک سفره همرای تان نیست چگونه می توان انتظار داشت که خانه را با شما تقسیم نماید؟

۳= من و شما شاهد تقریبآ نیم قرن مبازه و تلاش احزاب وجریان های سیاسی-نظامی در جهت تآمین عدالت و زندگی مسالمت آمیز حتی با تحمل جغرافیای استعماری و نام جعلی... افغانستان هستیم،  با تمام مبارزات، قربانی ها، شخصیت ها و اقتداری که وجود داشت طرح تجزیه را نتوانستند عملی کنند پس حالا چه کسی و جریانی با کدام امکانات و اقتدار با چند سال مبارزه و چه تعداد قربانی دیگر در موقعیت سه سال قبل خواهند رسید و چگونه روی طرح تجزیه کار خواهند نمود؟

۴= نظر به مثالهای که در بالا ارایه نمودیم تمام کشور های همسایه مخصوصآ ایران و پاکستان با تمام قوت جلو تجزیه افغانستان را به منظور دوام حیات سیاسی خود خواهند گرفت و نخواهند گذاشت تا رخنه مرگ بروی شان بازشود، مخصوصآ که تجزیه طلبان افغانستان نام کشور خیالی خودرا خراسان می مانند که همنام با چند ولایت ایران است و ایران اشتباه آذربایجان را در قبال خراسان تکرار نخواهد کرد، پاکستان اما خوب میداند که تجزیه افغانستان یعنی تشکیل پشتونستان بزرگ و ادغام یک بخش بزرگ پاکستان به آن که بر روند تجزیه و انحلال آن کشور کمک خواهد کرد، پس برای جلو گیری از چنین وضعیتی تمام تلاش خودرا به خرج خواهد داد.

۵= اختلاط زندگی اقوام و قبایل مختلف در تمام ولایات کشور و پیوند های خونی آنها با همدیگر خود مانع بزرگ در راه تجزیه و جدا سازی اقوام محسوب می شود بنآ موانع فوق الذکر احتمالات تجزه افغانستان را بعید و نا ممکن می سازند.

 

اما عواقب تجزیه افغانستان؛

۱= فراموش نکنیم که افغانستان از جمله کشورهای چند ملیتی و چند قومیتی است اگر فرض را بر این بگذاریم که تجزیه را تجربه نماید هیچ گاه به کشورهای شمالی وجنوبی یا شرقی و غربی تقسیم نخواهد شد بلکه به چندین کشور کوچک محاط با خشکه و بحرانی تقسیم خواهد شد و اقتصاد شان هم اقتصاد جنگی و بر پایه تجاوز و تاراج دارایی های همدیگر استوار خواهد بود.

۲= اینکه امروز اقوام غیر پشتون قسما همصدا و بعضا کنار هم قرار می گیرند دلیلش درد و تهدید مشترکی که از جانب پشتون ها متوجه شان می باشد است، به محض رفع این تهدید و رفتن به سوی تجزیه دردسرها و درگیری های به مراتب بیشتر و سنگین تر از امروز و گذشته میان ملیت های غیر پشتون رخ خواهد داد چون تجربه نشان داده است که ظرفیت تعامل، تفاهم، انعطاف پذیری و ایجاد زبان مشترک برای زندگی مسالمت آمیز میان اقوام غیر پشتون نیز وجود ندارد.

۳= اینکه در میان پشتون ها نیز قسما وحدت و همصدایی وجود دارد ناشی از نگرانی است که از اقوام دیگر دارند در صورت برداشته شدن این نگرانی و تجزیه افغانستان آنها نیز به عشایر و قبیله های متعدد منقسم خواهند شد و خون ریزی های به مراتب وحشتناکتر از گذشته را میان خود تجربه خواهند کرد.

۴= فرض کنیم که پشتون ها متحد و یکپارچه باشند چه تضمینی وجود دارد که برای تسخیر کشور غیر پشتون ها اقدام و لشکر کشی نکنند؟

شاید پاسخ این باشد که مردمان غیر پشتون از کشور شان در برابر یک تجاوز بیرونی دفاع خواهند کرد، اما باید بدانیم که امروز هم مردم هیچ وجهه و احسای تعلق مشترکی با طالبان ندارند و می خواهند از وطن شان دفاع کنند اما در نتیجه اختلافات ذات البینی و ضعفی که دارند نمی توانند از وطن و حقوق خود دفاع کنند بنآ فردا چطور و چگونه این ظرفیت و توان را خواهند داشت تا از وطن خود دفاع کنند؟

۴= حتی قابل پیشبینی است که پشتون ها متحد شده در امور کشور غیر پشتون ها مداخله و اقوام درگیر با مسایل داخلی خود نیز بخاطر کسب پشتوانه بیرونی و تضعیف مخالفین داخلی وارد معامله با پشتون های بیرون مرز شوند.

۵= کشور های همسایه و منطقه بسیار ساده تر از امروز هر کدام از کشور های کوچک را علیه کشور دیگر بخاطر تامین منافع سیاسی و استخباراتی شان مورد استفاده قرار خواهند داد

۶= مشکلات اقتصادی کشور های نو ظهور، کوچک و محاط به خشکه به مراتب بیشتر از امروز خواهد بود و به اصطلاح عام هیچ کدام شان آب خوش نخواهند خورد.

با حرمت 

علیم داد "علیم"