گریه کردم
حميرا قاضيزاده
وطن برحال زارت گریه کردم
بحال بیرو بارت گریه کردم
به مخزن ها وکان لاجوردت
به کوه وچشمه سارت گریه کردم
زهر سو دشنه تیری بخوردی
به دلهای فگارت گریه کردم
مثال شیر خونت را مکیدند
برنگ زرد و زارت گریه کردم
کجاشد باغ وراغ وگلستانت
به میوه شاخسارت گریه کردم
چه شد آن شیر مردان غیورت
به فخر وافتخارت گریه کردم
به آن وادی ودریا های شاداب
به کوه های قطارت گریه کردم
بسوی قهر دریا میشتابی
به همرای نگارت گریه کردم
که دریا ناجوانمردانه بلعد
به مرگ خوارو زارت گریه کردم
لب ساحل جسد های جوانان
به نعش بیشمارت گریه کردم
دلت پر بود زامید و هوس ها
به قلب داغدارت گریه کردم
ندارم طاقتی سویت ببینم
مثال جویبارت گریه کردم
دل (محزون)چونی دارد نوایی
به سوز بیقرارت گریه کردم .
|