صداى داد خواهى زنى از ديار خشونت و نابرابرى ها
(
بانو ذكيه عيار واعظي بخاطر تجليل از هشتم مارچ روز بين
الملى زنان جهان )
روز ازادى زنان را در افغانستان جشن ميكيرند !
در قصر ها و هوتل هاي زيباي شهر
غافل از أن هستند كه!
ما نه ازاديم ونه أزادي داريم
حتي ميشه گفت زندگي نداريم
ارامش نداريم
كار نداريم
حقوق نداريم
خانواده أرام نداريم
هميشه نگران هر لحظه زندگيمان هستيم
ترس ازفقر
ترس از اختطاف
تَرس از خشونت
ترس از بي عزتي
ترس از انفجار
ترس از انتحار
ترس از رفتن دخترم به مكتب ، پوهنتون وسر كار
من و زنان ميهنم هيچ روزي نداريم كه أنرا تجليل كتيم
سرزمين من جهنمي است در گوشه دنيا
هر روز مارا ميسوزاند
اين جسم ماست كه نپوسيده
هنوز نفس ميكشيم
اين چشم هاي ما چطور كور نشده وميبند
مرگ عزيزان خود را به جرم ناكرده
يتمان بيچاره زنان بيوه مادران جگر سوخته
با چهره خسته ونا اميد
برأي لقمه ناني حيران هستند
اين چه روز است مگر ما بنده ان خدانيستيم
به چه جرمي بايد زجر دايمي بكشيم
هر چه حد و حدودي دارد
خدايا بس است اين جا ظلم بيداد ميكند
فقر دامنگير مردم شده
هر كه زور دارد حكومت ميكند
اي پروردگار عالم
يكبار به ملك منهم خدايي كن
بانو
|