جان پليچر روزنامه نگار، فلم ساز فلم هاى مستند، كاوشگر و
إستاد دانشگاه Cornell نيويورك در مورد كار پر مشقت
كارگران اين فابريكه ها كه اكثريت انها را زنان جوان تشكيل
ميدهد، در كتابش بنام " اربابان جديد جهان" گذارشات و چشم
ديد هاى خويش را بيان داشته كه خواندن ان هر انسان با
وجدان را تكان ميدهد.
اندونزى با داشتن ١٠٠ مليون جمعيت و ٣٠٠ مايل مربع جزيره
هاى سرشار از منابع طبيعى اش، يكى از جمله كشورهايست كه
مردمش از فقر و تنگ دستى در اين فابريكه ها بكار مشغول
اند.
پوشاك كه مردم در خيابان هاى بريتانيا و شهر هاى بزرگ
امريكاى شمالى و استراليا استفاده ميكنند و يا اخرين مُد
هاى شيك لباس و كفش هاى ورزشى نامدار چون Gap, Nike,
Rebook در خيابان هاى اكسفورد لندن بفروش ميرسد، در اينجا
توليد ميشود. در اين فابريكه ها هزاران كارگر روزانه معادل
٧٢ پنس يعنى تقريبن يك دالر درامد دارند. اين رقم حداقل
حقوق در اندونزى است كه بقول خود دولت، نيم از پول لازم
براى گذران زندگى ميباشد. درامد كه به ان ميگويم " بخور و
نمير" در واقع چيزى در حد فقر همراه با اشتغال حقوق
كارگران تا يك حدود چهار در صد بهاى فروش كفش هايست كه
توليد ميكنند.
گفته كارل ماركس اينجا صدق ميكند كه :" سرمايدار نيروى كار
را از بازار ميخرد، انرا در پروسه توليد مصرف ميكند و همه
محصول را صاحب ميشود."
كارگران اين فابريكه ها در طول عمر شان قادر به خريد يك
بند اين كفش ها شده نميتوانند، و از محصول توليد شان اصلن
حرف نميزنيم.
با اين همه اين كارگران خود شانرا خوش شانس ميدانند چرا كه
حداقل شغلى دارند، در حاليكه بيش از ٣٦ مليون نفر از جمعيت
أنكشور در بيكارى بسر ميبرند.
جان پليچر در جريان تهيه راپورتاژ براى فلم مستنداش كه
بنام همين كتاب ( اربابان جديد جهان) است، خودش را در پوشش
يك تاجر پوشاك مارك و مُدرن در لندن، معرفى كرده و از يكى
اين فابريكه ها ديدن ميكند. وى مينويسد:"انجا هزاران زن
عمدتاً جوان را ديدم كه به شكل زنجيره يى زير نور زننده
چراغ هاى نىًون در گرماى ٤٥ درجه كار ميكنند. كولر تنها در
طبقه هاى بالا فابريكه كه دفاتر روساى تايوانى فابريكه
بود، وجود داشت. سرعت ديوانه وار توليد، خستگى و اندوهى كه
حضور خود را در ان كارگاه علام ميكرد برايم به شدت تكان
دهنده بود. صورت ها بى حركت، نگاه ها پايان افتاده و حركات
دستها و پا ها روبات وار بودند.
اين زنان در مورد ساعات طول كار شان و از جمله نوبت طولانى
دهشتناكى كه ٣٦ ساعت متوالى بدون خانه رفتن طول ميكشد، هيچ
حق انتخاب ديگر ندارند. مديران كارخانه برايم اطمينان
دادند كه حتى اگر سفارش بسيار دير هنگامى هم بدهم، هيچ
مشكلى نيست چون كارگران را وادار ميكنيم كه ديرتر بمانند.
كارگرانيكه بعداً ملاقات كردم گفتند، اگر قرار باشد شلوار
هاى Gap را تمام كنيم، نبايد از كارخانه بيرون شويم فرقى
نميكند چقدر دير دوام ميكند. اگر بتوانيم به ابريزگاه(
تولت) برويم شانس أورديم و اگر امر بگويد نه، چاره جز اين
نداريم كه كار مانرا در شلوار ما بكنيم. اينجا با ما مانند
حيوانات برخورد ميشود، ساعت ها بدون اجازه حرف زدن در سكوت
كار ميكنيم.
به انها گفتم شركت "گپ" ميگويد كه به " ضوابط رفتارى" شركت
در حفظ حقوق أوليه كارگرانش افتخار ميكند. جواب اين بود
كه:" ما چنين چيزى را نديديم، خارجى ها از شركت گپ به
فابريكه ميايند ولى فقط به كنترول كميت و سرعت توليد
علاقمنداند. هيچگاه در باره شرايط كار از ما نپرسيده اند،
حتى نظرى به ما نكرده اند."
خانه هاى اين كارگران اردوگا هاى كارگرى است، اين اردوگاه
ها چون ويرانه هاى بجا مانده از طوفان به كارخانه ها
چسپيده اند.
اين مردمان همچو اكثريت نوع بشر، هرگز لذت همبرگر
مكدونالد، قهوه هاى استارباك، انترنت و تليفون موبايل را
نچشيده اند. اينها "نامردمان" جريان جهانى سازى اند. اين
مردمان در كنار گنداب هاى روباز و سرازير شده زندگى و از
ابهاى الوده استفاده ميكنند.
از جلو خانه هايشان جو هاى متعفنى كه باز مانده ابتكار
فانتزى اربابان استعمارگر پيشين شان، هالندى ها، در
بازارافرينى اروپا در اسياست، ميگذرد. نتيجه اين ابتكارات
يك محيط زيست شهرى فجيع پشه زاست، كه امروز تب استخوان
شكنى كه به تب " كمرشكن" معروف است، با خود به ارمغان
اورده است..."
****
تفاوت بين جامعه سرمايدارى و دوران برده دارى فقط همانا
نقاب به نام دموكراسى است و بس.
تهيه و ترتيب مارينا يارمل